تونی اوریلی، از شرکت کارلو، اولین شرط خود را، به مبلغ 1 یورو، در سن 24 سالگی گذاشت و در ابتدا به بت های کوچک روی شرط بندی فوتبال و اسب دوانی قناعت کرد و معتقد بود این چیزی است که او واقعاً در آن خوب است و یک راه آسان برای کسب درآمد بود.

اما اعتیاد ادامه یافت و تونی در نهایت ده‌ها هزار یورو بدهکار شد. او در ناامیدی شروع به گرفتن پول از اداره پستی که مدیریت می کرد کرد، با این باور که می تواند از آن برای کسب سودهای بزرگ و تسویه امور مالی خود استفاده کند.

تا زمانی که دزدی او در ژوئن 2011 کشف شد، تونی 1.75 میلیون یورو از آن پست، یعنی سرویس پست ملی ایرلند، دزدیده بود.

تونی در صحبت با جین گاروی در برنامه رادیویی 4 زندگی او توضیح داد که چگونه اعتیادش به قمار بر هر بخش از زندگی‌اش تأثیر گذاشته و منجر به شکست ازدواجش شده و در نهایت باعث می‌شود او احساس خودکشی کند.

حتی عروسی او در قبرس نیز تحت تأثیر قمار او قرار گرفت.

او گفت: “قرار بود موجودی عروسی، حدود 6000 یورو، روی کارت اعتباری ام باشد.”  چند هفته ای که به عروسی می رسید، موجودی کارت اعتباری من نزدیک به صفر بود.

من واقعاً به شدت تلاش می‌کردم تا این 6000 یورو را که قرار بود پس‌انداز کنم، برنده شوم. بنابراین من به بانکم رفتم و از آنها درخواست شارژ کردم، همانطور که قبلا چندین بار انجام داده بودم.

بانک نپذیرفت، اما از خوش شانسی، پدر نامزدش تلفن کرد و پیشنهاد داد که صورتحساب عروسی را به عنوان هدیه پرداخت کند.

در حالی که نامزدش تمایلی نداشت، تونی او را متقاعد کرد که باید این پیشنهاد سخاوتمندانه را بپذیرند.

با این حال تونی در حالی که روی رایانه در لابی هتل شرط بندی می کرد، کل مبلغ را قمار می کرد.

او توانست از طریق یک شرط بندی چهار قسمتی که آخرین قسمت آن در دربی اپسوم بود، پول را پس بگیرد.

او از شرط ‌بندی بیشتر اجتناب کرد و با خود فکر کرد: «این درست نیست، برای پرداخت هزینه عروسی نباید منتظر بمانید تا اسبی در مسابقه برنده شود.»

با این حال او هنوز بدهکار بود و همسرش معتقد بود که آنها هنوز 6000 یورو روی کارت اعتباری دارند، زیرا برای عروسی خرج نشده بود.

او گفت: «متاسفانه، اگر فردی با مشکل قمار هستید، سعی می‌کنید آن را با همان ابزاری که در وهله اول شما را به دردسر انداخته‌اند، برطرف کنید».

در این مرحله، او به دلیل قمار ده ها هزار یورو بدهی داشت، اما همچنان در تلاش بود تا مشکل را با قمار برطرف کند.

تونی به عنوان مدیر شعبه An Post، خدمات پست ملی ایرلند، به صدها هزار یورو دسترسی داشت.

با اینکه پول خوبی داشت، بیشتر حقوقش صرف بازپرداخت بدهی می شد. در همان زمان، همسرش متوجه شده بود که او اولین فرزندشان، یک دختر، باردار است، به این معنی که او به زودی حقوق خود را از دست خواهد داد و در رفاه اجتماعی خواهد بود.

تونی به فکر سرقت پول افتاد و می‌دانست که می‌تواند از آن برای بازپرداخت بیشتر بدهی‌ هایش و کمک به خانواده‌اش استفاده کند. او کار خود را با 100 یورو آغاز کرد اما این مبلغ به سرعت افزایش یافت.

وقتی نوبت به حسابرسی شعبه رسید، تونی 8000 یورو دزدیده بود. او برای جبران کسری، مادرش را وادار به گرفتن وام به همان مبلغ کرد.

با این حال آنها متوجه گم شدن پول نقد نشدند. او به این فکر می کرد که می تواند این چک را نقد کند و از این پول برای بازپس گیری 8000 یوروی دیگر استفاده کند.

او 8000 یورو را قمار کرد و آن را در عرض چند هفته از دست داد. تونی نتوانست نگرانی های مالی اش را برای خودش نگه داشت.

او به خاطر می‌آورد که استرس زیادی داشت. تمام روز او سرشار از نگرانی بود. تنها راهی که می‌دانست چگونه آن را درست کند، قمار کردن بود.

قمار کردن تونی بیشتر و بیشتر شد. زمانی که دخترش به دنیا آمد او 68000 یورو دزدیده بود.

او می گوید: «روزی که او به دنیا آمد یکی از شادترین روزهای زندگی من بود، اما با غم و اندوه نیز همراه بود، زیرا می‌دانستم در چه مشکلی هستم.

«وقتی از مرخصی پدری برگشتم، باز هم قمار کردم. در کریسمس تیم ممیزی دوباره وارد شد و تا آن زمان من 294000 یورو را در عرض چند هفته دزدیده بودم.

تیم ممیزی رسید و در این مرحله من یادداشت ها را با دقت بیرون نمی آوردم، فقط رقم ترازنامه را تغییر می دادم تا تعادل ایجاد شود. من فکر می کردم که آن روز گرفتار می شوم.»

او ادامه داد: «آن موقع بود که باور کردم واقعا عقلم را از دست دادم.»

در فاصله یک آخر هفته، او کار خود را با 5000 یورو شروع کرد و آن را به نیم میلیون برد در طول یک آخر هفته تبدیل کرد.

تونی با دزدیدن 900000 یورو تصمیم گرفت 462000 یورو را در حساب آنلاین خود دو برابر کند و این وضعیت را برطرف کند. اما طی 12 ساعت و 31 شرط بعدی، او تمام پول حساب خود را از دست داده بود.

شش ماه بعد، در ژوئن 2011، تونی به اداره پست رسید و می ‌دانست که حسابرسی بعدی به زودی می باشد.

او به یاد می آورد: «آن روز صبح رسیدم، همان روز صبح در ورودی پشتی ایستادم. صبح چهارشنبه بود، حسابرسی غافلگیر کننده بود. من سوار ماشین شدم و تا آنجا که می توانستم دور شدم. نزدیک بود با ماشین تصادف کنم.

من نمی دانستم کجا می روم، یا قرار است چه کار کنم. مثل صحنه ی فیلم، موبایلم را جدا کردم و سیم کارت را بیرون انداختم. من تا آنجا که می توانستم سریع رانندگی کردم و دور شدم و در نهایت به بلفاست رسیدم.»

تونی که جایی برای ماندن نداشت، رفت تا اتاقی در هتلی در بلفاست رزرو کند، اما حاضر نشد پاسپورت خود را تحویل دهد. او به Carrickfergus، حدود 15 کیلومتر دورتر رفت و هتلی را پیدا کرد که در آن می توانست ناشناس بماند و پول نقد بپردازد.

او حتی در آن زمان هم به قمار ادامه داد.

روزی که تونی پیدا شد “در شرایط خوبی نبود”.

با یادآوری آن صبح، او گفت: «حدود ساعت 2 بعد از ظهر به دفتر رزرو رسیدم و مشغول بررسی اوراق بودم.

من عکس اداره پست گوری را دیدم و این خبر در ایرلند منتشر شد، زیرا شب قبل دیده شده بودم که دفتر پدی پاور را ترک می کردم.

این جمله  در من طنین انداز شد: “خانواده و دوستان به دنبال او در کوه های Wicklow هستند”.  خانواده‌ام فکر می‌کردند که من خودکشی کرده ام.»

تونی به اتاق هتل برگشت، آخرین شرط بندی خود را انجام داد، پرده ها را کشید و شروع به ایمیل زدن به خانواده اش کرد تا عذرخواهی کند. او حتی به خودکشی فکر کرد.

«من راه دیگری را نمی‌توانستم ببینم. تنها چیزی که مانع من شد دخترم بود. نمی‌ توانستم او را با سؤالات بی‌پاسخ بگذارم و «چطور می‌توانست این کار را انجام دهد؟» فکر می کنم این تنها چیزی بود که جلوی من را گرفت.

پس از دریافت ایمیل ها، خانواده او با PSNI (سرویس پلیس ایرلند شمالی) تماس گرفتند و افسران را به هتل فرستاد.

یکی از افسران به او گفت: «ما برای دستگیری تو اینجا نیستیم. ما فقط نگران امنیت تو هستیم…»

آرامشی که آن روز در اتاق گرفتم را فراموش نمی کنم.

با وجود اینکه می‌دانستم قرار است چه اتفاقی بیفتد، مثل دستگیری‌ ها و احکام زندان، اکنون دیگر مجبور نبودم آن را تحمل کنم… این آرامش محض بود که می‌توانم با آن کنار بیایم.»

تونی به چهار سال زندان و یک سال تعلیق محکوم شد. او به دلیل عدم بهره مالی از سرقت، حکم طولانی تری دریافت نکرد. او توانست نشان دهد که پول از An Post به Paddy Power رفته است.

او گفت: «من هنوز دارم آن وام ها را پرداخت می کنم. اما این یک یادآوری خوب در هر ماه است.»

او همچنین روابط، ازدواج، خانه و احترام خود را از دست داد.

او ادامه داد: «این تاثیر زیادی روی همسرم و خانواده‌ام گذاشت و هنوز هم فکر کردن به آنچه برای آنها انجام دادم آزارم می‌دهد.

بزرگترین ترس من تاثیری است که روی دخترم می گذارد. من در طول سال‌ ها با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده‌ام، اما بیش از هر چیز دیگری از آن گفتگو می‌ترسم، وقتی باید بگویم: “این کاری است که بابای شما انجام داد.”

من می‌خواهم هر زمان که می خواهم بتوانم به او بگویم “بله، اشتباه کردم، اما این کاری است که از آن زمان انجام داده‌ام. اکنون فرد دیگری شده ام.”»

تونی اکنون یک مشاور تمام وقت اعتیاد به قمار با Extern Problem Gambling است.

5 / 5. 23